-
فحشی ست در دلم که شدیداً مؤدّب است!
چهارشنبه 16 بهمنماه سال 1392 12:22
از چشم هام، آدم دلتنگ می بَرَند با جرثقیل از دل من سنگ می برند فحشی ست در دلم که شدیداً مؤدّب است در من تناقضی ست که هر روزش از شب است خوابیده اند در بغلم بی علاقه ها پرواز می کنند مرا قورباغه ها از یاد می برند مرا دیگری کنند از دستمال ِ گریه ی من روسری کنند در کلّ شهر، خاله زنک ها نشسته اند درباره ی زنی که منم داوری...
-
هایکو
دوشنبه 5 دیماه سال 1390 15:32
(1) آزرده ات کردم؟ با دیدگانی نگران به من خیره می شوی اما این ها اشک های من اند... (2) بر رودی سرخ در زورقی شکسته سرگردانم دل اش را داری؟ "امی لاول"
-
فکر
دوشنبه 5 دیماه سال 1390 14:15
دوست دارم در مورد همه چیز فکر کنم درباره ی کلبه ی متروک وسط باغ درباره ی رودی که تبدیل شده به یک جاده درباره ی چوپانی که برّه اش رادر کوهها گم کرده است. درباره ی حسرت پیز زن بیمار برای رفتن به امام زاده ی بالای تپّه درباره ی کارگری که دوست دارد یک روز مرخصی با حقوق بگیرد. و درباره ی خودم که چقدر بی فکرم... "سید...
-
اگر ما بمیریم
شنبه 3 دیماه سال 1390 15:34
خواهید دانست، پسرانم، خواهید دانست که چرا ما برای آرامیدن زیر چمن ها آواز را سر نداده کتاب را نخوانده و کار را تمام نکرده رها کردیم. دیگر سوگواری نکنید، پسرانم، دیگر نه دلیل همه دروغ ها و تهمت ها دلیل همه اشک هایی که ریختیم دلیل همه دردهایی که تحمل کردیم روزی بر همه آشکار خواهد شد. زمین لبخند خواهد زد، پسرانم، لبخند...
-
هنوز
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1390 15:28
زیباترین دریا دریایى است که هنوز در آن نراندهایم زیباترین کودک هنوز شیرخواره است زیباترین روز هنوز فرا نرسیده است و زیباتر سخنى که مىخواهم با تو گفته باشم هنوز بر زبانم نیامده است. "ناظم حکمت" (این شعر رو خودم خیلی دوستش دارم، تقدیمش میکنم به الهام)
-
نسبت معکوس
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1390 15:18
وقتی نمیخوانی، آیا صدایت سکوت است؟ من به وضوح صدایت را میشنوم ــ صدایت سکوت است. آیا چهرهات تار و تیره است؟ با چشمان بستهام به وضوح چهرهات را میبینم ــ چهرهات تار و تیره است... " هان یونگ ــ اون "
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1390 15:08