(1)
آزرده ات کردم؟
با دیدگانی نگران به من خیره می شوی
اما این ها اشک های من اند...
(2)
بر رودی سرخ
در زورقی شکسته سرگردانم
دل اش را داری؟
درباره ی کارگری که دوست دارد یک روز مرخصی با حقوق بگیرد.
و درباره ی خودم که چقدر بی فکرم...
"سید نوید موسوی"
خواهید دانست، پسرانم، خواهید دانست